سوگواری برای شوالیه ها و رمان دیگر

ساخت وبلاگ
«سوگواری برای شوالیه ها» درآمد. این هفته توزیع خواهد شد. هرکس دوست دارد به عرصات ناخودآکاه نزدیک شود بگیرد بخواند. 

مامون برای من همیشه شخصیتی جذاب بوده است. کسی که از یک سو با یک «امام» به تعریف شیعه محشور بوده و او را فراخوانده و در دربارش منصوب کرده. و از دیگرسو در همین دربار، مجالس موسیقی و اغانی و رقص داشته و دوستی نزدیکی با اهل عشرت حتا با همجنسخواهان. نقطه تلاقی دو نوع نگاه به هستی. افزون بر آن دو، علاقه به فلسفه یونان داشته و در ترجمه متون یونانی به عربی می کوشیده است. به اینکه چه وقت توجه من به رفتار پیچیده این دو شخصیت، امام رضا و مامون، جلب شد کاری ندارم. آنی که این توجه را برانگیخت دیگر در قید حیات نیست. اما آن توجه بار دیگر، وقتی داشتم فصول آخر عیون اخبار الرضا را می خواندم و آن دو روایت تا حدودی ناهمخوان در مورد نحوه کفن و دفن جسد امام رضا را خواندم زنده شد. در یکی از گزارش ها، مامون حضور دارد و سخت می گرید. برداشت من این است که گریه او به انگیزه نمایش بی گناهی اش و مخفی کاری در قتل نیست. بلکه گریه واقعی است. من می خواستم رمانی بنویسم که بر این نوع گریه تمرکز کند.

اما نمی توانستم آن گریه را بی ارجاع به مجالس لهو، آن اغانی اعجاب انگیز که ابوالفرج اصفهانی جمع آورده است بنویسم. در پرداختن به الاغانی، چه بسا من چند گام پیش تر رفته ام و از روح ساد که بر روسو شوریده بود الهام گرفته ام. پس لهو را تا نهایت ها دنبال کرده ام. از این سو، امام رضا را به بهانه مجالس مناظره که در دربار مامون برگزار می شد، شبانه و در گشت و گذاری، در گفتگویی افلاطونی کشانده ام.

مهم چیست جز دوری جستن از نگاه اخلاقی به این دو شخصیت. با اخلاق تمام پیچیدگی ها محو خواهد شد و ما در دام نگاه عوامانه درخواهیم غلتید. اما با نگاه هستی شناختی، من با نور و ظلمت کار خواهم کرد. اما نه با روشنایی در یک طرف و تاریکی در طرف دیگر، شسته و رفته. بلکه با نور و ظلمتی که در یک بازی جذاب که هرگز از نفس افتادنی نیست، نقش از همدیگر  میگیرند و به هم می دهند. یک همچو رمانی نوشته ام. درود بر من.

م.ک 

رویای بیداری...
ما را در سایت رویای بیداری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daytimedreamo بازدید : 186 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 6:03