این خاله ها, این چهار خواهر قبل ازینکه من به دنیا بیایم همه مرده اند. اما کودکی ام پر است ازین اسمها. یویه خالا. خجه خالا. فاطیما خالا. سارا خالا. ازینکه اسمهاشان را دیگر نمیشنوم میفهمم مرگشان کمی پیش از تولد من بوده است. این نبودن شان دلم را می لرزاند. دلتنگ میشوم. و این لرزش آن لرزش چند روز پیشم را وقتی که برای فصلی جدید که از رمانم نوشتم یک دل سیر گریه کردم و باز گریه کردم دوباره دامن میزند. دو طرف ویلا درختان نارنج اند. نارنج ها روی زمین افتاده اند.
م.ک
رویای بیداری...برچسب : نویسنده : daytimedreamo بازدید : 185