یویه

ساخت وبلاگ
در یک ویلا کنار آتش شومینه نشسته ایم. می پرسم و مادرم از چهارتا خاله ای که داشته حرف میزند. خاله ها اسمشان سارا و فاطمه و خدیجه و یویه اند. میپرسم یویه همان مخفف رقیه است. نه؟ میگوید شاید. لابد اول شده یوقیه. بعد قاف هم ساقط شده. 

این خاله ها, این چهار خواهر قبل ازینکه من به دنیا بیایم همه مرده اند. اما کودکی ام پر است ازین اسمها. یویه خالا. خجه خالا. فاطیما خالا. سارا خالا. ازینکه اسمهاشان را دیگر نمیشنوم میفهمم مرگشان کمی پیش از تولد من بوده است. این نبودن شان دلم را می لرزاند. دلتنگ میشوم. و این لرزش آن لرزش چند روز پیشم را وقتی که برای فصلی جدید که از رمانم  نوشتم یک دل سیر گریه کردم و باز گریه کردم دوباره دامن میزند. دو طرف ویلا درختان نارنج اند. نارنج ها روی زمین افتاده اند. 

م.ک

رویای بیداری...
ما را در سایت رویای بیداری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daytimedreamo بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 21:27